سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیلور من یعنی مرد نقره ای .

 

بی حرکت که بماند با یک مجسمه فلزی هیچ! تفاوتی ندارد.

 

تازه خودش را که تکان بدهد ، دست بالا مثل یک آدم آهنی (Robot) می شود

موی نقره ای ،‏لباس نقره ای ، کفش نقره ای ، دست نقره ای ...

 

فقط دودوی مردمک چشم های خاکستری ش هستند که نوعی از حیات را در او نشان می دهند، تازه اگر آن پلک های سنگین نقره ای بگذارند ...

 .

.

.

 

زیر نویس:‏

1- حرف زیاد دارم برای نوشتن ، اما قصد ندارم تند تند بنویسم ... می دانی چرا؟

چون عادت کرده ایم که به سرعت بگذریم

یه زمانی وبلاگ ها و وبلاگ نویس ها کم بودند و وبلاگ خوان ها زیاد ... ما هم شروع کردیم به نوشتن ..

بعد سرویس های وبلاگ و وبلاگ نویس ها زیاد شدند و وبلاگ خوان ها کم

دیدم خودم دیگه فقط به فکر نوشتن هستم .. کمتر م یخوانم و می فهمم .. اگر هم بخوانم برای رفع تکلیف است و دید و بازدید .. مسایل دیگری هم دست به دست هم داد و من از اینجا سر در آوردم ....

پس کم کم می نویسم ... برای آنان که می آیند و می خوانند .. نه برای آنان که می آیند ببینند آپ شده یا نه!

حتی اگر آنان فقط خودم باشم :) پس ملامتم نکنید

 

2- متن ها فعلا برداشت هایی است از کتاب بیوتن نویسنده ی توانا رضا امیرخانی ... چند کلمه ای را بعضا تغییر داده ام

اما در پشت این کپی ها از صفحات کتاب می توانید شرح حال وبلاگ و وبلاگ نویس را بیابید

پس یه بار دیگه بخونید :)

 

3- از خواهر خوبم و اولین خواننده ی وبلاگم هم که مرا تشویق به نوشتن میکند کمال تشکر را دارم (http://shabshekan0313.parsiblog.com)


نوشته شده در  جمعه 87/11/4ساعت  6:47 عصر  توسط بیوتن 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خونه زندگی
نمیشه!
آقای هاشمی متاسفیم!
باور بفرمائید من خر هستم!
درد مردم؟!
[عناوین آرشیوشده]